چهارشنبه سوری یکی از جشن های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبهٔ سال (سه
شنبه شب) برگزار می شود.در شاهنامهٔ فردوسی اشاره هایی درباره بزم
چهارشنبه ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهندهٔ کهن بودن این جشن
است. مراسم سنّتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان
ایران زنده نگاه داشته شده است.واژهٔ «چهارشنبه سوری» از دو واژه
چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به معنی سرخ است ساخته
شده است. مردم زمان غروب آفتاب آتش روشن میکنند و از روی آن می پرند و
میخوانند:«زردی من از تو، سرخی تو از من» و این گونه بیماری ها و ناراحتی
ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و
شادی آغاز کنند. چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیت افراد باشد و در میان عموم ایرانیان رواج دارد.
مَسخ داستان کوتاهی از فرانتس کافکا است که در پاییز نوشته شده و در اکتبر ۱۹۱۵ به چاپ رسید. مسخ از مهمترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم است که در دانشکدهها و آموزشگاههای ادبیات سراسر جهان غرب تدریس میشود.
داستان در مورد فروشنده جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که به یک مخلوق نفرتانگیز همانند تبدیل شده است. دلیل مسخ سامسا در طول داستان بازگو نمیشود و خود کافکا نیز هیچگاه در مورد آن توضیحی نداد. لحن روشن و دقیق و رسمی نویسنده در این کتاب تضادی حیرت انگیز با موضوع کابوسوار داستان دارد.
ولادیمیر ناباکوف در مورد این داستان گفته است: «اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیالپردازی هشناسانه بداند به او تبریک میگویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»] مترجم فرانسه مسخ معتقد است که گرگور سامسا در واقع کنایهای از خود شخصیت نویسنده (کافکا) است.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان ی رمضان السنة؛
اگر بنده «خدا» مىدانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتى وجود دارد] دوست مىداشت که تمام سال، رمضان باشد.
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را
به مسلمانان جهان تبریک می گوییم
تصویر آرامگاه فردوسی در طوس
| |
اطلاعات | |
---|---|
لقب: | حکیم سخن، حکیم طوس |
زمینه فعالیت: | شعر |
ملیت: | ایرانی |
محل زندگی: | طابران، خراسان |
پیشه: | شاعر |
سبک نوشتاری: | سبک حماسی |
دیوان اشعار: | شاهنامه، هجونامه |
علت شهرت: | اشعار حماسی و ملی |
تأثیرگذاشته بر: | ابن حسامِ خوسْفی |
ابوالقاسم حسن منصور معروف به ابوالقاسم فردوسی، شاعر و حماسهسرای ایرانی در قرن چهارم. او در یکی از روستاهای خراسان به نام باژ در سال ۳۲۹ق به دنیا آمد و در سال ۴۱۱ق در هشتاد سالگی از دنیا رفت. درباره مذهب فردوسی، سخنان مختلفی بیان شده است. عبدالجلیل قزوینی اولین کسی است که در کتاب النقض، فردوسی را شیعه دوازده امامی معرفی میکند. یکی از آثار معروف او شاهنامه است که در آن، تاریخ زندگی شاهان ایران به شعر آمده است. مورخین گزارش کردند او تمام اموالش را در این راه صرف کرد اما تلاش او، مورد پذیرش شاه محمود غزنوی قرار نگرفت و برخی علتش را تقابل مذهبی میان فردوسی و شاهمحمود دانستند. سید حسن امین، شیوه فردوسی در سرودن شاهنامه را برگرفته از شیوه قرآن میداند. برای فردوسی بزرگداشتهایی گرفته شده که از جمله آنها هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ش بوده و همچنین آثار هنری متعددی از جمله فیلم سینمایی فردوسی درباره زندگی او ساخته شده است.
حکیم عمر خیام نیشابوری، حکیم فیلسوف ریاضیدان و به عبارتی علامه همه چیزدان ایرانی است که در دوره سلجوقی می زیست.پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست.کی از برجستهترین کارهای وی را میتوان سر و سامان دادن و سرپرستی محاسبات گاه شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام الملک، که در دورهٔ پادشاهی ملکشاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست؛ محاسبات منسوب به خیام در این زمینه، هنوز معتبر است و دقتی به مراتب بالاتر از تقویم میلادی دارد.نقش خیام در حل معادلات درجهسوم و مطالعاتش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست. نوپیدا کردن نظریهای دربارهٔ نسبتهای همارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.
تنها وضعیتِ وحشتناکتر از کوری، این است که تنها فردِ بینای جمع باشی.
این صرفاً یکی از جملههای زیبا و عمیق کتاب کوری، نوشته ژوزه ساراماگو، برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۹۸ است.
از ساراماگو نویسندهی پرتغالی، کتابهای متعددی باقی مانده که از جملهی آنها میتوان به کوری، بینایی، دفتر یادداشت، همه نامها، تاریخ محاصرهی لیسبون و سال مرگ ریکاردو ریش اشاره کرد.
البته هیچ یک از رمانهایش به اندازهی کوری، فراگیر نشدند و مخاطب نیافتند.
رمان کوری ساراماگو، هم از نظر محتوا و هم تکنیک های نگارش، ویژگی های شایان ذکر بسیاری دارد.
پیوستگی روایت کتاب، که بر خلاف سنت رایج در بسیاری رمانها با عنوانهای فرعی بخشبندی نشده است، تنها یکی از این ویژگیهاست.
این نوع پیوستگی و به همچسبیدگی، با ماهیت داستان که قصهی تجربهی نابینایی و روایتِ تاریکی پیوسته است، همخوانی دارد.
همچنین بینام بودن همهی شخصیتها، باز هم با فضای نابینایی حاکم بر داستان، همخوان است. وقتی چشمهایت را به روی جهان میبندی، رفتارها و ویژگیها، بیشتر از نامها بر ذهنت اثر میگذارند.
به همین علت، در رمان کوری با نامهایی مانندِ پزشک، همسر پزشک، حسابدار، مرد مسلح، وزیر و دختر عینکی مواجه میشویم.
دکتر عباس پژمان، مترجم پرکار کشورمان – که اتفاقاً ترجمهی همه نامها، سال مرگ ریکاردو ریش و تاریخ محاصرهی لیسبون را به خوانندگان فارسیزبان عرضه کرده است – در مقدمهی ترجمهی آقای مهدی غبرائی از کتاب کوری، بینام بودن شخصیتهای ساراماگو را با سبک سعدی در روایت داستانها مقایسه کرده است.
وی این جملهی سعدی را شاهد مثال میآورد: «پیرمردی لطیف» در بغداد «دخترش» را به «کفشدوزی» داد.
«انسان چه بخواهد و چه نخواهد مجبور است فلسفهپردازی کند. به رغم مشکلات عظیمی که در این راه وجود دارد، فلسفهپردازی یکی از زیباترین و اصیلترین چیزهای زندگی انسان است. هر کس که با یک فیلسوف واقعی فقط یکبار دیدار کرده باشد، همواره احساس میکند که به سوی خاطره آن دیدار کشانده میشود.» من هنگامی معنای درست این عبارت را درک کردم که در کلاسهای فلسفه استاد بزرگوار، دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی، حاضر شدم.
ایشان یکی از موفق ترین اساتید فلسفه اسلامی به شمار می آیند چراکه صاحب سبک فلسفی ویژهای در تدریس هستند. آنجا خِرَدی بود که در کلاس درس میخروشید و طوفانی از فلسفه بهپا میکرد. کلاسهای ایشان بیشک یکی از بهترین تجربههای دانشجویان فلسفه است. چرا؟ زیرا کلاس استاد رستاخیز فلسفه بود. فلسفه را حی و حاضر، زنده و مجسم میشد در آنجا درک کرد. بیجهت نیست که یکی از اساتید در وصفشان گفته: «دکتر دینانی فیلسوف نیست؛ خودِ فلسفه است.» در تدریس فلسفه هیچ کلیشهای در کار نبود. همه چیز تازه و بدیع بود. استاد از زبان فلسفه سخن میگفت. او سخنگوی فلسفه بود و فلسفه از طریق او پا به جهان میگذاشت. همه را درگیر فلسفه و فلسفهورزی میکرد. خود ایشان نیز در همین رابطه میگویند: «در همه این سالها که به کار تدریس فلسفه اشتغال داشتهام، همواره کوشیدهام که از روش گفتگو و پرسش و پاسخ استفاده کنم و این شیوه پسندیده را زنده نگه دارم. هیچ تردیدی وجود ندارد که این سبک و اسلوب در ذهن دانشجویان جای میگیرد و آنها نیز با اعمال همین روش، این طریقه را زنده نگه میدارند.»
آنچه این کتاب را از دیگر آثار مولف و حتی از دیگر آثار فلسفی فارسیزبان متمایز میکند، ساختار کاملا دیالوگی کتاب است؛ به این نحو که سراسر کتاب به صورت دیالوگهای استاد و دانشجویان تنظیم شده است. آثار فراوان و ارزشمندی که خود استاد به رشته تحریر درآوردهاند کاملا تخصصی بوده و برای اهل فلسفه مناسب هستند. اما ایشان در گفتگوهای خود مخاطب غیرمتخصص را نیز در نظر میگیرند و به همین دلیل اینگونه مباحث برای طیف گستردهتری از افراد قابل استفاده است. پیش از این نیز کتابهای دیگری به سبک و سیاق گفتگو از دکتر دینانی منتشر شده بود، اما این اولین کتابی است که ماحصل تدریسها و گفتگوهای ایشان با دانشجویان در کلاس درس فلسفه میباشد. به همین علت افرادی که از حضور در کلاس درس استاد کامیاب نشدهاند میتوانند حال و هوای کلاسهای ایشان را در لابهلای اوراق این کتاب حس کنند.
در این کتاب هم با بسیاری از نظریات فیلسوفان، متکلمان و عارفان مسلمان آشنا میشویم و هم میتوانیم فلسفهورزی را تجربه کنیم. لذا این اثر میتواند به عنوان کتابی مقدماتی برای آشنایی با فلسفه اسلامی مورد استفاده عموم دانشجویان و سایر علاقمندان قرار گیرد. اهمیت این مطلب وقتی روشن میشود که بدانیم متأسفانه در زمینه فلسفه و حکمت اسلامی بخاطر کمکاری و کمهمتی افراد متخصص، کمبودهای زیادی وجود دارد. یکی از آن خلأهای جدی، نبود کتابهای مقدماتی خوب، مفید، مناسب و متناسب با زمانه فعلی است. امروزه کسانی که در پی آشنایی با سنت فلسفی ما باشند گزینههای چندان مناسبی پیشرو نخواهند داشت.علاوه بر اینکه امروزه به دلایل بسیار و بیشمار و از جمله ارائه ناموفق فلسفه اسلامی توسط مدعیان، نظریات عمیق و بدیع و تأملات ژرف فیلسوفان مسلمان، بی ارزش، سطحی و بیارتباط با زمانه تلقی می شود. این در حالی است که روش و منش استاد بر این قرار گرفته است که از سنت فلسفی فرهنگ ما دفاع جانانهای کنند و نشان دهند که فیلسوفان بزرگ سنت ما به هیچ وجه کمتر از فیلسوفان غربی نبوده و هنوز هم سخنان بسیاری برای گفتن دارند. ما نیز فراوان میتوانیم از آنان بیاموزیم. بنابراین کاملا شایسته است که علاقمندان به حکمت اسلامی در این روزگار قحطی فلسفه وجود چنین کتابهایی را بیش از پیش مغتنم بشمارند.
خرد گفتگو شامل هفت بخش است که به ترتیب عبارتند از: مقدمات فهم فلسفه، هستیشناسی، خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی، عرفان و دینشناسی. همانطور که مشاهده میشود تقریبا همه زمینههای حکمت اسلامی اعم از فلسفه، کلام و عرفان مورد توجه استاد قرار گرفتهاند. نکته قابل توجه این است که علاوه بر موضوعات اصلی و بنیادی همچون مباحث وجود و ماهیت، نور، وحدت و کثرت، ذات واجبالوجود، اسماء و صفات الهی، حدوث و قدم جهان ، تشخص عالم، کیفیت علم و کلام خداوند، آفرینش جهان، زمان، عالم مثال متصل و منفصل، رابطهی نفس و بدن، جبر و اختیار، عقل و. به مباحث بسیار جالبی همچون خیال، زبان، خودشناسی، خواب و شهود، لذت و الم، آن و لحظه، عشق و. نیز پرداخته شده است. دیگر آنکه گاهی دانشجویان در خلال بحثهای فلسفی پرسشهای شخصی از استاد میپرسند و ایشان هم در کمال صداقت از خود میگویند. بیشک برای هر کسی جالب است که بداند استاد بزرگ فلسفه چه پاسخی به این پرسشها میدهند: استاد! تابحال از فلسفه خسته شدهاید؟ استاد! آیا در زندگیتان، خود را آدم موفقی میدانید؟ استاد! تابحال شده به راه خودتان شک کنید؟ همچنین گاهی در لابهلای مباحث فلسفی پندهای حکیمانه ژرفی بر زبان استاد ظاهر میشود که سخت به دل مینشیند. در اینجا نیز سخنان فلسفی و شیرین استاد بهترین پایان برای گفتار ماست:
۱) دانشجو: آیا انسان میتواند (هستی بما هو هستی) را بشناسد؟
استاد: درباره هستی نمیشود بحث کرد، چون معنیاش این است که صحبتکننده جداست و هستی هم که درباره آن صحبت میکنیم جداست! حال شما کجا ایستادهاید که درباره وجود صحبت میکنید؟ در بیرون از وجود ایستادهاید و درباره آن صحبت میکنید؟ اگر چنین است، باید گفت بیرون از وجود که چیزی نیست! حتی نمیشود چیزی بیرون از وجود را در ذهن فرض کرد، چه رسد که در خارج محقق باشد. پس صحبت درباره وجود، قدری با صحبت درباره چیزهای دیگر فرق دارد. وجود، بیرونی ندارد که ما بایستیم و از بیرون به آن نگاه کنیم. ما هر کجا هستیم از شئون وجودیم. در واقع ما وقتی میتوانیم درباره وجود صحبت بکنیم که با زبانِ خودِ وجود صحبت کنیم.
۲) دانشجو: در مورد تقسیم نور به لنفسه و لغیره، بیشتر توضیح میدهید؟
استاد: شما خودت، خودت هستی؟
دانشجو: بله خودم، خودمم.
استاد: حال بگو ببینم، غیر از خودت ، چیزی هست؟
دانشجو: بله. غیر از من چیزهایی هست.
استاد: حال اگر خودت، خودت نبودی غیر از تو چیزی بود؟
دانشجو: نه، دیگر غیری نبود.
استاد: حالا چون خودت خودتی، غیری هست یا چون غیری هست، خودت خودتی؟
دانشجو: چون غیری هست، خودم خودمم.
استاد: حال که تو میگویی اول غیر را میفهمی، پس چه کسی آن غیر را میفهمد؟ خودت کجا بودی! تو اول خودت، خودت بودهای و خود را میفهمیدهای، بعد غیر خودت را درک کردهای. در این بحث هم، نور لنفسهای هست و نور لغیرهای و وجود یا نور لنفسه، مقدم است بر وجود یا نور لغیره.
۳) در مسیر دانش، خطرها و اوهام زیادی در کمین است که باید مراقب بود. این روزها دانشجویان یک کتاب را در عرض چند روز میخوانند و حتی روشهایی برای تندخوانی آموزش داده میشود که شخص هرچه سریعتر کتاب را تمام کند؛ این اشتباه است. باید کلاسهایی بگذارند برای کندخوانی که دانشجویان بر روی جملهها تفکر کنندقرن فست فود، بدترین زمانههاست. زمانهای که دانشجویان بهجای تحقیق، فقط میگویند جواب این سوال چیست و قدری تحمل ندارند. میگویند: هر چه سریعتر بگو، میخواهم بروم. کجا میخواهی بروی
«الکساندر دوما داوری دولا پاتری» معروف به الکساندر دوما Dumas - Alexander یکی از مشهورترین رمان نویس های فرانسه است که در سال ۱۸۰۳ در شهر کوچک ویلر کوترت در نزدیکی پاریس به دنیا آمد.
پدر الکساندر دوما ژنرال دما فرزند یک مارکیز فرانسوی و یک مادر کنیز و سیاهپوست بود. ژنرال دوما در جزیره سن دومینگو به دنیا آمد و در قشون ناپلئون دارای مقام شامخی بود.
الکساندر دوما پس از اتمام تحصیلاتش چون دارای خطی زیبا بود ابتدا در یک دفترخانه به کار منشیگری پرداخت و سپس به عنوان منشی وارد خدمت یکی از بزرگان آن دورهشد. جزئیات انقلاب کبیر فرانسه را از دهان پدر خود شنید و بعدها در رمان های خود توانست صحنه های مهیج و مخوف آن را با قلم زیبای دوما به دلیل ذوق وافری که به مطالعه داشت با نویسندگان بزرگ و آثار بزرگان و کتب تاریخی ونمایشنامه های رمانتیک آشنا شد و آنها را با شوق و علاقه شگرفی مطالعه کرد و مشغول نوشتن نمایشنامه شد. خویش مجسم کند. اسناد و مدارک و یادداشت های خصوصی نیز که طی سنوات مختلف به دستش افتاد، او را در نوشتن رمان های متعددی که زمینه همه آنها تاریخ فرانسه است بسیار کمک کرد.
دوما به دلیل ذوق وافری که به مطالعه داشت با نویسندگان بزرگ و آثار بزرگان و کتب تاریخی ونمایشنامه های رمانتیک آشنا شد و آنها را با شوق و علاقه شگرفی مطالعه کرد و مشغول نوشتن نمایشنامه شد.
پس از اینکه مدتی صاحبان تئاتر او را ستودند ،بالاخره در سال ۱۸۲۹ «هنری سوم» او در تئاتر فرانسه به معرض نمایش گذاشته شد و این نمایشنامه نام او را بر سر زبان ها انداخت و موجب دوستی وی با ویکتور هوگو و سایر شعرا و نویسندگان شد.
دوما پس از هنری سوم ، نمایشنامه آنتونی را که یک درام عشقی بود به رشته تحریر درآورد.
موفقیت نمایشنامه اخیر حتی موفقیت «پیس اول» را تحت الشعاع قرار داد و بالاخره پس از یک رشته فعالیت های ی، در سال ۱۸۴۴ بزرگترین و مشهورترین اثر خود را به نام سه تفنگدار دوما در اوج شهرت کاخ افسانه آمیزی بنا کرد و آن را مونت کریستو نامید و خوان نعمتش را که برای دوست و بیگانه پیوسته باز بود، در آن گسترد، ولی سرانجام بر اثر اسراف و تبذیر و گشاده دستی های زیاد تهی دست شد و طلبکارانش کاخ وی را به فروش رساندند. منتشر ساخت و در همین سال یکی دیگر از کتاب های معروف خود را که کنت مونت کریستو نامیده می شد چاپ و منتشر کرد.
دوما در مدت چهل سال داستان ها و نمایشنامه ها و مقالات و اشعار متعددی منتشر ساخت که تعدادشان از دویست نیز می کرد ولی هیچ یک از آنها از حیث ارزش ادبی و سایر محسنات با سه تفنگدار قابل مقایسه نیست.
شهرت او تقاضای ناشران را زیادتر کرد ، تا جایی که دوما نویسندگان دیگر را به کار دعوت کرد تا از روی یادداشت های او داستان بنویسند و او خود در آنها دستی می برد و صحیح می کرد و به ناشران تحویل می داد که یکی از این شرکای ادبی او نویسنده معروف« اوگوست ماکت» نام دارد. استیونسن نویسنده ی نامدار انگلیسی می گوید:
پس از شکسپیر عزیزترین دوست من وارتانیان قهرمان داستان سه تفنگدار است
سید عبدالحسین دستغیب شیرازی (۱۲۹۲-۱۳۶۰ش) مجتهد شیعه، شهید محراب، امام جمعه شیراز . شهرت او بیشتر به سبب درس اخلاق و کتابهای فراوان اخلاقی او است. گناهان کبیره، قلب سلیم، داستانهای شگفت از جمله آثار سید عبدالحسین دستغیب است. او در مبارزات انقلاب اسلامی نقش فعالی داشت و پس از انقلاب به امامت جمعه شیراز منصوب شد. در آذر ۱۳۶۰ش، پس از اقامه نماز جمعه در یک حمله تروریستی انتحاری توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق مشهور به منافقین به شهادت رسید وسومین شهید محراب نام گرفت.
در مقدمهٔ این کتاب آمده است: «کتاب حاضر صرفاً نقلقولی است از زرتشت تا پیامبر، از سقراط تا آندره ژید، از شریعتی تا آنتونی رابینز به همت انتشارات ثامن به سرپرستی محمود نامنی و سعی شده تا دربارهٔ تمامیت زندگی، از تولد تا مرگ سخنی گفته شود». این کتاب در حوزهٔ روانشناسی عمومی قرار میگیرد و نویسنده با روایت داستان، حکایت و نقل قولهایی به همراه تحلیل آنها، تلاش کرده تا راه خودشناسی را که مسیر راحتی هم نیست، برای کسانی که قصد طی کردن آن را دارند، هموار کند. همانطور که اشاره شد برای نگارش این اثر از منابع ایرانی و خارجی زیادی استفاده شده و همین جامعیت کتاب، مخاطب را از خواندن برخی آثار مشابه در این زمینه بینیاز میکند. کتاب در چهار فصل تألیف شده که در ادامه به شرح هر کدام از فصلها میپردازیم.
فصل اول با عنوان «چگونه باید آموخت» شامل بخشها و موضوعاتی از قبیل «مادر نیمهگمشده»، «خودآگاهی چیست؟» «زندگی چیست؟»، «مدیریت احساس چیست؟»، «چگونه دوست انتخاب کنیم؟»، «لبخنددرمانی، غمدرمانی» و… است. در پایان هرکدام از این بخشها، خلاصهای از بحث نیز آورده شده که در واقع تحلیلی است بر آنچه در قالب نقلقولها و حکایتها آماده است.
فصل دوم شامل عبارات تأکیدی است که به گفتهٔ نویسنده از میان بیش از صد کتاب روانشناسی با دقت و وسواس خاصی انتخاب شدهاند.
فصل سوم که «پرسشهای بیپاسخ» نام دارد شامل سؤالاتی است که نویسنده در مورد آنها اینگونه توضیح میدهد: «این پرسشها به منظور شناخت و تحلیل درون و گشودن گرههای کور روح و روان و هزارتوی افکار و خصایص شما انتخاب شدهاند.»
فصل چهارم را آزمونهای خودشناسی تشکیل میدهند که تحلیل پاسخها را در انتهای هر بخش میتوان مشاهده کرد.
بد نیست بدانید از این نویسنده آثار دیگری در زمینهٔ روانشناسی عمومی با عناوین «لطفا پدر و مادر خوبی باشید»، «لطفا همسر خوبی باشید»، «لطفا موفقیت را باور کنید»، «لطفا معتاد نشوید»، «لطفا انسان باشید»، «لطفا مدیر موفقی باشید» نیز منتشر شده است.
اگر در ابتدای راه خودشناسی و بهدنبال یک کتاب با موضوع خودشناسی هستید، «لطفا گوسفند نباشید» به عنوان یک اثر جامع که دربرگیرندهٔ مثالها، داستان ها و سؤالات چالشی زیادی در این زمینه است، پیشنهاد ما به شماست.
میرزا محمدتقی خان (۱۲۲۲ هجری قمری) فرزند «کربلایی قربان» متولد یکی از محلههای «اراک» بود. پدرش در خانه «میرزاعیسی قائممقام اول» به آشپزی اشتغال داشت. میرزاتقیخان پس از پدرش در دستگاه قائممقام ثانی سمت پدر را حفظ کرد. میرزا تقیخان در ابتدای جوانی منشی و محرم اسرار «میرزا عیسی» ملقب به میرزا بزرگ پدر قائممقام ثانی بود و بعد از فوت وی در خدمت پسرش درآمد و به شغل کتابت مشغول شد و تا سال ۱۲۴۴ق. که قائم مقام او را به همراهی «خسرو میرزا» پسر ولیعهد به روسیه فرستاد، به منشیگری مشغول بود و پس از بازگشت از روسیه به لقب «مستوفی نظام» ملقب گردید. وی در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به مقام صدارت اعظمی و به دامادی خاندان سلطنت رسید. او با عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه ازدواج کرد.[۱]
تحولات مهمی در زمان وی در شئون ی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و اجتماعی کشور رقم خورد؛ از جمله سنگ بنای مدرسه «دارالفنون» در اوایل سال ۱۲۶۶ق. به دست وی گذاشته شد و در یکشنبه ۵ ربیعالاول سال ۱۲۶۸ق. از طرف ناصرالدین شاه و رجال دولت گشایش یافت. مخالفان امیرکبیر اقدامات بسیاری علیه او انجام دادند و نزد شاه جوان قاجار از وی به بدگویی پرداختند و او در نهایت برکنار، تبعید و به قتل رسید.
قلبها در سینه ها گل کرده بود
ماه در دستان بهت آسمان
مثل گلبرگ دعا گل کرده بود
شب تمام یاسها را چیده بود
شب گل احساسها را چیده بود
دسته دسته از حریم آسمان
تک تک الماسها را چیده بود
فاطمه معنای رنگ لاله ها
فاطمه بوی خوش آلاله ها
فاطمه تفسیر قرآن رسول
معنی چاه و علی و ناله ها
درباره این سایت